در ایام دومین سالروز ارتحال پدر معنوی و استاد فرزانهمان ،سراغ یکی از دانشجویان دیروز و مسئولین فعلی دانشگاه که مدتها با حاجآقای مهدوی (ره)، مراوده کاری داشتند،رفتیم. آنچه که میخوانید، دستنوشتههای ساده و دلی و خاطرات جناب آقای قسوری از حاجآقاست. آقای قسوری ورودی سال 62 دانشگاه هستند که در ده سال پایانی حیات حاجآقا، مسئولیت معاونت طرح و برنامه و معاونت اداری و مالی دانشگاه را بر عهده داشتند. با نثار صلوات و قرائت فاتحهای به زیارت حاجآقا میرویم...
به نقل از مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع): هرچه از عصر حیات استاد و پدر عزیزمان، حضرت آیتالله مهدوی کنی (ره) دور میشویم، یاد و خاطرات آن دوره و زمانه، حسرتهای بزرگی را در دلمان مینشاند که ای کاش فرصت بیشتری داشتیم تا همچنان از مصاحبت و معاصرت با ایشان، بهرهها میبردیم. حال، در این میان، بد ندیدم به کسانی که همدورهی شاگردی ایشان را گذراندهاند و همدورهی مسئولیت، همیار و همکار ایشان بودهاند، مراجعه کنیم و از خلقیات و رفتارهای سنجیده و شایستهی معظم له، بازبیاموزیم و یاد بگیریم. آنچه که میخوانید، دستنوشتههای ساده و دلی جناب آقای قسوری است. ورودی 62 دانشگاه که در ده سال پایانی حیات حاجآقا، مسئولیت معاونت طرح و برنامه و معاونت اداری و مالی دانشگاه را بر عهده داشتند. با نثار صلوات و قرائت فاتحهای به ملاقات حاجآقا برویم.
خداوند بزرگ توفیق عنایت فرماید که از حق و حقیقت دور نشویم و به تملق و تحقیر گرفتار نگردیم.
بیشک انسانها آمیزهای از نقاط قوت و ضعف هستند. آنهایی که در کسب علم و تجربه و تهذیب نفس و تنفس در فضای تربیت مناسب خانوادگی از نعمت بیشتری برخوردار بودهاند توانستهاند به عنوان اسوه و الگو برای نزدیکان، شاگردان، جامعه و حتی آیندگان تأثیرگذار باشند.
آنچه حسب وظیفه و بنا به شاگردی و خدمتگزاری مکتب امام صادق علیهالسلام عرض میکنم بخشی از ویژگیهای اخلاقی و مدیریتی آیتالله مهدویکنیرضیاللهعنه است در دوران شاگردی که شاگردی ایشان در نظرم مهم، دلچسب، تأثیرگذار، ساده و شاید نادر میآمد.
1. استفاده از ادبیات ساده و تأثیرگذار در تعاملات فردی و اجتماعی
معمولاً افرادی که به تدریج در زمره اهل علم و ادب و هنر و ... قرار میگیرند خواسته یا ناخواسته با همگان از لحن و ادبیات و واژههای مخصوص آن حوزه استفاده میکنند که معمولاً اینگونه تعامل لفظی - علیرغم زیبایی- با عوام و حتی خواص مناسب و تأثیرگذار نبوده است. در میان انبوه عالمان دینی و روشنفکران و متفکران دانشگاهی، مبدعین فنی و ایده پردازان و تحلیل گران سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اندک افرادی هستند که این شیوهی تعاملی را انتخاب نکرده و به زبان ساده مردمی و لحن دلچسب خودمانی مکتسبات علمی و معنوی را بیان کردند و چقدر هم تأثیرگذار بوده است. در صدر این افراد امام خمینی رحمه الله تعالی بود. آیتالله مهدوی بهعنوان یکی از شاگردان برجستهی ایشان، این صفت را در خود نهادینه کرده بود...
یک روز عصر که بهواسطه مسائل کاری خدمتشان رسیدم تعریف کردند که:«با شروع درس طلبگی و ملبس شدن، در کسب مهارت هنر و خطابه نیز تلاش داشتم و موفق بودم و منبرهای خوبی در تهران داشتم تا اینکه تحولی در من ایجاد شد و من شیوهی صحبت کردنم را عوض کردم.»
ایشان در تدریس، سخنرانی، اداره جلسات و ... از ادبیات و امثله و لحن مردم استفاده میکردند که این ویژگی به نظرم بسیار ساده و البته در میان نخبگان که در مقام ابراز یک معنای پیچیده علمی تجربی و یا فلسفی هستند یک نوع مهارت کمیاب است.
در آن موقع بود که فهمیدم چرا حقیر که در مهارت گوش دادن بسیار ضعیف هستم، صحبت و سخنان بعضاً تکراری آقای مهدوی را ناخودآگاه گوش میکنم و لذت میبرم.
باز یکی از دوستان و همکاران جوانتر از اینجانب که با حاجآقا اختلاف سنی بیش از 50 ساله داشت میگفت: «وقتی آقای مهدوی با من صحبت میکنم، احساس میکنم با هم سن و سال خودم گفتگو دارم.»
2. معلمی در کردار و عمل
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
بسیارند کسانی که لباس تدریس و تعلیم به تن دارند و با ترفندی کلاسیک و مدرن سعی در تقویت وجهه استادی خود دارند چه در زمینه علم و چه اخلاق، لکن حاجآقای مهدوی با صبر و حوصله عملاً آموزگاری میکرد. یک روز از روی بی دقتی یک ورقهی کوچک که به آن سوزن منگنهی مستعملی زده شده بود به ورقهی دیگری ضمیمه و خدمت آقا دادم. وقتی بحث به آن یادداشت رسید، ایشان همانطوری که درباره موضوع صحبت میکردند با انگشتان خود آرام آن سوزن منگنه را باز میکردند و بدون هیچگونه اشاره لفظی به حقیر میفهماندند که .... در همان حال آرام و با تأنی اظهار میداشتند شما در این مورد فرمودید که ... و من عرض کردم .... تعلیم همراه با احترام و ادب.
3. تلفیق کیاست و درایت در سیاست و مدیریت با صداقت و راستی
به نظرم تعبیر مناسب و هوشمندانه را برای بیان این صفت مقام رهبری درباره ایشان بکار بردند.
«سیاستمداری صادق». بسیار افراد صدیقی بودند که بعد از پیروزی انقلاب و ورود به حوزه سیاست و مدیریت عملاً رمز موفقیت در این عرضه را کنار گذاشتن کلی یا جزئی صداقت و البته با توجیه ماهرانه آن یافتند. فراموش نمیکنم که در همین دانشگاه عزیزی حرفی غیر مطابق با واقعیت در جلسهای اظهار داشت و بعداً به نقل قول دیگری عنوان کرده بود که: «آن حرف هم در آن مکان و زمان کارکرد جلسهای! داشته است».
حاجآقای مهدوی هر راستی را به هر فردی نمیگفت ولی جز راست نمیگفت. با مشاهده رفتار مدیریتی ایشان تلفیق سخت سیاستمداری و مدیریت را با مبانی اخلاقی و در صدر آن صداقت به راحتی قابل رؤیت بود.
4. شوخ طبعی و تلطیف فضای مدیریتی در راستای تحقق همدلی و صمیمیت برای افزایش کارایی و اثربخشی
در ایران آدمهای شوخ طبع کم نداریم. لکن افراد کمی هستند که شوخ طبعی و مزاح را در راستای اهداف عالی اخلاقی و مدیریتی بکار ببندند.
گاهی اوقات که بنا به ماهیت کاری تنهایی خدمت ایشان میرسیدم، رسمی برخورد میکردم و احترام به جا میآوردم. ایشان قبل از ورود به موضوع اداری با ذکر یک خاطره، لطیفه، ... جو رسمی و غیر صمیمی را میشکست و به حقیر اجازه میداد در ارائهی موارد مشابه ورود کنم! آنچه کاملاً مشهود بود اینکه همهی این تکنیکها و ترفندها، کانالی برای تحقق اهداف مدیریتی و اخلاقی از جمله همدلی و وفاق و کارایی و اثربخشی بود.
5. مناعت طبع و بیاعتنایی به صاحبان زر و قدرت به خاطر پول و قدرتشان
ضمن اینکه در چندین نوبت به صراحت توصیه میکردند که این ویژگی اخلاقی (مناعت طبع) را در خود پرورش دهید و توکل و اعتماد شما به خدا باشد. علیرغم اینکه افراد متموّل و صاحبان قدرت که آدمهای متواضع و متقی بودند با ایشان مراوده داشتند اما مرحوم حاجآقا، به قول خودشان حتی برای دانشگاه و مقاصد غیرشخصی نیز، کاسه گدایی را نزدشان نمیبردند. برای رفع شبهه بعضاً میفرمودند خیال نکنید اینها به دانشگاه و من پول میدهند، اصلاً از این آقایان من درخواست هم نمیکنم.
6. دقت در شنیدن و اظهارنظر صریح در خصوص صحتوسقم استدلالها
فارغ از اینکه طرف مقابل وزیر باشد یا دانشجوی جدیدالورود، ایشان به دقت به صحبتها و اظهارات طرف مقابل گوش میدادند. گاهی در جلسات شاهد بودم که بعضاً بسیاری از اعضاء گوش به اظهارات گوینده ندارند ولی آقای مهدوی به دقت گوش میدادند و نکتهی دیگر اینکه مزاح گونه (برخی مواقع) اشکالات استدلالی، ادبی و ... را گوشزد میکردند.
یکبار در مورد یک پیشنهاد انتصابی از حقیر، نظر خواستند. من هم 4 دلیل بر مردود بودن آن عرض کردم. خوب گوش دادند و بعداً فرمودند حرفهایت درست است ولی دلیل سوم بیخود بود! باز هم مزاح گونه، نرم و لطیف و به شیوهی معلمی.
7. صبر و تحمل اداری، جمع بین تواضع و حفظ شئون و شخصیت خود
برخی مواقع شاهد بودم افراد در سن و سال بسیار پایینتر با ادبیاتی غیرمؤدبانه با ایشان صحبت میکردند (هرچندغیرمغرضانه). در این مواقع، به ندرت عصبانیت آقای مهدوی را در پی داشت و بیشتر به ذکر جملهای کوتاه کفایت میکردند. در یک مورد من یقین داشتم ایشان فرد را از جلسه اخراج میکنند ولی فقط فرمودند «اینکه بیادبی است» و دیگر هیچ عکسالعملی نشان ندادند. حتی بعد از جلسه فرد را با گشادهرویی پذیرفتند.
یکی از مدیران قوی و باتجربه توصیهای به اینجانب داشت که: «روی خودتان قیمت بگذارید» آقای مهدوی این توصیه را عملاً و لفظاً داشتند و همواره تواضع و حفظ شخصیت خود را با هم جمع میکردند که البته مهارت و هنری است کمنظیر.