محمد امین باقری فرزند کوچک آیتالله باقری، استاد دانشگاه و یار همیشه همراه اوست. اگر محمد امین باقری را در همراهیهای آیتالله دیده باشید متوجه خواهید شد رابطه آنها بیش از پدری و فرزندی، رابطهای مرید و مرادی است که در جای جای مصاحبه بیاغراق به آن اشاره میکند. در گفتوگوی زیر محمد امین باقری به زوایای اخلاقی پنهانی اشاره میکند که خط به خط آن برای ما درس است....
محمد امین باقری فرزند کوچک آیتالله باقری، استاد دانشگاه و یار همیشه همراه اوست. اگر محمد امین باقری را در همراهیهای آیتالله دیده باشید متوجه خواهید شد رابطه آنها بیش از پدری و فرزندی، رابطهای مرید و مرادی است که در جای جای مصاحبه بیاغراق به آن اشاره میکند. در گفتوگوی زیر محمد امین باقری به زوایای اخلاقی پنهانی اشاره میکند که خط به خط آن برای ما درس است. درسی که تنها میتوان از کلام فرزند آیتالله شنید.
- شما فرزند کوچک آیتالله باقری هستید و در سالهای گذشته همراه همیشگی ایشان در جلسات، نشستها، دیدارها و... بودید. ضمن اینکه تجربه 30سال زندگی با پدری را دارید که استاد اخلاق است و به خصلتهای نیک اخلاقی هم شهره است. کمی از ویژگیهای اخلاقی آیتالله برای ما بگویید تا ما بهتر این استاد اخلاق را بشناسیم.
اگر اجازه بدهید جواب شما را در یک جمله بدهم و آن اینکه حاج آقا هوای نفس ندارد. به معنای واقعی هوای نفسش را کشته و هیچ چیزی برای خودش و نفس خودش قائل نیست. در همه زمینهها هم همینطور است؛ چه در کار، چه در زندگی، چه در تحصیل و چه در فعالیتهای اجتماعی. آنچه من در طول زندگیام دیدم جز این نبوده است. در عین اینکه شخصیت خودش را حفظ میکند و امتیازی هم برای خودش قائل نیست. ضمن اینکه احترام خودش را در اجتماع حفظ میکند، خودش را در جایگاهی قرار نمیدهد که به او بیاحترامی شود. واقعاً مرز باریکی است بین اینکه هوای نفس نداشته باشید و بتوانید عزت نفس خود را حفظ کنید. اگر شما در مجالسی که حاج آقا وارد آن میشود حضور داشته باشید میبینید که هیچوقت بالای مجلس نمینشیند، همیشه جایی مینشیند که فضایی وجود داشته باشد. من ایشان را در صورتهای مختلف و در مقابل آدمهای مختلف دیدهام و این را نه بهعنوان فرزندشان بلکه بهعنوان یک ناظر میگویم که واقعاً رفتار ایشان در مقابل افراد مختلف هیچ تغییری ندارد. به معنای واقعی خودشان هستند. کسی که حاج آقا را بشناسد متوجه میشود افرادی که به هر قیمتی دنبال بالابردن خودشان هستند هیچوقت دور ایشان جمع نمیشوند. یکی از ویژگیهای بارز ایشان این است که کار خودشان را به دیگران واگذار نمیکنند. از کارهای ساده مانند در ماشین باز کردن بگیرید تا اموری مانند استخدام مسئول دفتر و... در طول این سالها با وجود داشتن مشغلههای خاص راضی نشدهاند که مسئول دفتر داشته باشند. همیشه از اینکه عدهای دور ایشان تحت هر عنوانی جمع شوند پرهیز کردهاند. مطمئناً تاکنون در طول سالهایی که حاج آقا مسئولیتهای مختلف داشتهاند نشنیدید که به واسطهشان کسی به جایگاهی برسد یا ایشان سکوی پرتاب کسی بوده باشد. بنابراین وقتی میگویم در عین اینکه فروتن است عزت نفس هم دارد در رفتار و گفتار ایشان هم این مسئله بروز دارد. بیآنکه بفهمیم گاهی برای تواضع، خودمان را کوچک میکنیم و گاهی نیز برای حفظ خودمان دچار تکبر میشویم. تاکنون ندیدهام که ایشان ضمن اینکه در مقابل افراد دارای قدرت و مکنت سر خم نمیکنند، ادای طرفداری از مستضعفین را هم در بیاورند. من حاج آقا را در همه زمینهها آدم معتدلی میدانم. زمانی در دانشگاه به دلیل اینکه جا و امکانات برای پذیرایی افطار کم بود، یک شب به استادان و مدیران افطاری میدادند، یک شب هم به کارگران و نیروهای خدماتی افطاری میدادند. یک روز نرسیدند به افطاری مدیران بروند، فردایش به ایشان گفتم چون دیشب نرفتید امشب حتماً برای افطاری برویم که کارگران دانشگاه و نیروهای خدماتی حضور دارند خوشحال میشوند. به من گفتند برویم منزل افطار کنیم بهتر است چون ما دیشب نرفتیم اگر امشب برویم میگویند او طرفدار مستضعفین است.
- بهعنوان پدر بیشتر چه توصیههایی به شما میکند؟
یکی از توصیههای همیشگی حاج آقا به من و اطرافیان این است که خودتان را به کسی بدهکار نکنید. از کسی قرض نگیرید و به اندازه خودتان زندگی کنید. برای خیلی از ما پیش آمده که بخواهیم مبالغ کمی را از هم قرض بگیریم اما ایشان میگوید این کار را هم نکنید. غیر از این اصولاً برای وام گرفتن و این دست قرضها هم سختگیریهای خاص خودشان را دارند و وام گرفتن با شیوههای کنونی را نه شرعی میدانند و نه در چارچوب اخلاق. ایشان معتقدند با هر قرضی که میگیرید عزتنفستان را زیر پا میگذارید. حال این قرض از فرد باشد یا از یک بانک که آن هم ماجرای پیچیده خود را دارد.
- سبک زندگی آیتالله باقری چگونه است، در زندگی شخصی بیشتر چه مسائل اخلاقی را رعایت میکنند؟
حاج آقا همیشه میگویدکاری نکنید که دیگران حسرت بخورند. خودتان را مورد حسرت دیگران قرار ندهید. در کن و البته در جاهای دیگر هم با شدت کمتر و بیشتر رسم است که اگر فردی به زیارت برود و برگردد پرچمی یا پلاکاردی میزنند اما از زمانی که من کودک بودم، یادم است که اگر چنین سفرهایی در خانواده پیش میآمد حاج آقا میگفت در کوچه و خیابان چیزی نزنید. ما در عالم کودکی خودمان ذوق داشتیم که مثلاً برای مادرمان که مکه رفته است کوچه را چراغانی کنیم. اما ایشان منع میکردند. یک دلیل هم داشتند. میگفتند شما تنها فردی را که مکنتی دارد و انجام میدهد میبینید، در حالی که ممکن است افرادی باشند که نداشته باشد و انجام ندهد و حسرت بخورد. مثلاً در میوه خریدن ایشان حساسیتهای ویژهای دارند. برای مهمانیهای بزرگ هیچوقت از یک مغازه کل خریدش را انجام نمیدهند. گاهی پیش میآمد که برای مهمانی نیاز داشتیم چند جعبه میوه بگیریم. ایشان هیچوقت این کار را انجام نمیدادند. از 2روز مانده به مهمانی از مغازههای مختلف 2کیلو، 2کیلو خرید میکردند. ضمن اینکه دردسرهای خاص خودش را داشت همیشه برای من این سؤال بود. گاهی با خودم فکر میکردم ملاحظه اقتصادی میکند یا دوست ندارد بار سنگین دست بگیرد. برای من جوان که همیشه همراه حاج آقا بودم گاهی کلافهکننده بود. برای میوه یک مهمانی که میشود همهاش را یکجا خرید چرا باید اینقدر دردسر بکشیم. بعدها فهمیدم حاج آقا ضمن اینکه به فکر کسب و کار همه مغازهداران محله است و با این کار از حال و روزشان باخبر میشود، به فکر کسانی هم هست که داخل مغازه میآیند و ممکن است نتوانند یککیلو میوه بخرند. یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی حاج آقا درست خرج کردن است. با اینکه خوب خرج میکنند و در مواقع لزوم هیچ دریغی ندارند اما تا لازم نباشد هیچگاه برای خریدش اقدام نمیکنند. اینکه میگویم تا لازم نباشد یعنی ممکن است فرش زیر پایمان کهنه شده باشد اما زیر بار نو کردن آن نرفتهاند. برای این کار هم چندین و چند ملاحظه داشتهاند. یکی از آنها این بود که وارد فضای رقابتهای خانوادگی برای نو کردن وسایل خانه نشود و زمینهاش را برای دیگران هم فراهم نکند و مورد حسرت کسی واقع نشود. حاج آقا همیشه میگوید امانتدار باشید. یکی از خصلتهای خوب ایشان این است حرف کسی را پیش دیگری نمیزند. این مسئله جدا از مسئله غیبت و دروغ و... است که اصولاً حرام است. اما در مسائل ساده هم مانند خبر کسی را پیش دیگران بردن ایشان خیلی رعایت میکنند.
- به نظرم گفتن از این خصلتها خیلی راحت است اما وقتی وارد عمل بشویم کار خیلی سخت میشود. به نظر شما این فضیلتهای اخلاقی را چطور کسب کردهاند؟
همه این مسائل هم آنطور که من متوجه شدهام، از جوانی در ایشان نهادینه شده است. چیزهایی که حاج آقا از جوانیاش تعریف میکند، واقعاً حیرتانگیز است.
- آیتالله مهدوی کنی در جایی نقل کرده است که وقتی آیتالله باقری از قم بیرون آمدند، امام(ره) در چند جلسه گفته بود که واقعاً حیف شد ایشان از قم رفت. واقعاً چرا این اتفاق افتاد؟
نکتهای که در تمام طول زندگی ایشان وجود دارد این است که حاج آقا آخوند نیست. آیتالله باقری هیچوقت منبری نبوده است، هیچوقت امام جماعت نبوده است یا حتی نماینده هیچ مرجعی هم نبوده است. لباس روحانیت داشته اما روحانیت برایش شغل نبوده است. من در این سالها متوجه شدم که حاج آقا در تمام این دنیا گشته است که چه کار باید بکند، متوجه شده است که باید خودش را اصلاح کند. هیچوقت ندیدم ایشان دنبال این باشد که جمع، گروه یا امتی را اصلاح کند. اینکه در مسیر دانشگاه، کمیته و حتی نمایندگی خبرگان هم بودند به این دلیل بوده است که در این مسیرها هم احساس وظیفه کردهاند. همه اینها را گفتم تا برگردم به همان حرف اول. ایشان متوجه شده است که این دنیا برای چیست، عاقبتش چیست و چطور باید زندگی کرد. برای همین متوجه شده است که اول باید خود را درست کرد. حاج آقا هنوز در حال خودسازی است. اینکه میگویم هم یک پیشزمینه دارد. حاج آقا به دلیل دردی که در زانو و پاهایشان دارند مدت طولانی نمیتوانند روی زمین بنشینند. بارها دیدهام که در جلسهای حضور داشتهاند و چند ساعت روی زمین نشستهاند اما اجازه ندادهاند کسی برایشان صندلی بیاورد. یکبار در این مورد از ایشان پرسیدم گفتند دردی که به خاطر نشستن روی زمین میکشم به مراتب بهتر و آسانتر از عذاب روحی نشستن روی صندلی است. وقتی میبینم همه روی زمین نشستهاند و من روی صندلی عذاب میکشم. این بخش از اخلاق ایشان هم به نظرم برگرفته از استادش علامه طباطبایی است. اخیراً احوالات علامه را از چند نفر شنیدهام که یکی از نکات مشترک آن این بود، علامه هیچوقت امام جماعت نبوده است، همیشه آخر صف میایستاده و اینکه اگر روی فرش برای اقامه نماز جا نبوده، عبایش را پهن میکرده و روی زمین نمازش را میخوانده است. مکرراً اتفاق افتاده است، زمانی که برای نماز جمعه به دانشگاه تهران میرفتیم و سجاده نبرده بودیم یا جا برای نشستن نبود، عبایشان را پهن میکردند و روی آن نماز میخواندند. ایشان سالها شاگرد علامه بوده و خاطرات فراوانی از جلسات درس و بحث ایشان دارند و تعریف میکنند. یکی دیگر از ویژگیهای حاج آقا سبک تحویل گرفتن آدمهاست. ما در برخوردهای روزانه اگر خیلی آدم خوبی باشیم در فضای شوخی روی نقطه ضعف هم دست میگذاریم. اما حاج آقا در شوخی هم دست روی نقاط قوت میگذارد. محال است که در نقطه ضعف ظاهری یا باطنی و... کسی دست بگذارد. آدمها را کوچک نمیکند و به افراد شخصیت میدهد. در عین حال حرفش را هم میزند و مراعات کسی را نمیکند تا حق ضایع نشود.
- در این سالها که امکانات و شرایط رفتن از محلهشان را داشتند این کار را نکردند؟ جالب اینکه شخصاً چندین بار ایشان را موقع آبیاری باغ یا برداشت توت دیدهام. آن هم در شرایطی که معمولاً چنین فردی با چنین موقعیت اجتماعی به کارهای دیگری میپردازند؟
اینکه با خدا چه معاملهای کرده است را نمیدانم، اما ظاهر قضیه این است که مادرشان تنها بود و در کن زندگی میکرد و چون نیاز به نگهداری داشت در کن ماندند. ضمن اینکه در یک برههای هم وجودشان باعث شده بود که کن خالی از روحانی نباشد. در مورد توتستان هم باید بگویم زمینی که الان توتستان بزرگ و پرمحصولی است، زمانی زمین بایری بود که همه درختهایش را با دست خودشان کاشتهاند. یادم است در یک دورهای آب خیلی کم بود و برای اینکه درختها خشک نشوند از خانه دبههای 20لیتری را پر میکردند و با زحمت فراوانی به توتستان میرساندند و درختها را آبیاری میکردند. ضمن اینکه یک ذوق شخصی هم در زمینه کشاورزی و باغداری دارند. الان چند سالی است که به دلایل مختلف امکان انجام امور باغداری برایشان فراهم نیست اما همچنان نظارت دارند. یعنی کارگری که میخواهد پای درختها را بیل بزند، یا شاخهها را هرس کند را باید ببیند و به او توصیههایش را بکند. الان که خیلی از کشاورزان آن محدوده هوس ساخت آپارتمان و فروش آن را در سر دارند، حاجآقا همچنان پیگیر آبادی و حفظ درختهای توتستان است.
منبع:همشهری محله