این نوشتار، خلاصهای از سخنرانی دکتر پیغامی پیرامون اقتصاد و رسانه است. از نظر ایشان، متأسفانه رسانه در زمینۀ اقتصاد نمیداند چه کاری باید انجام دهد، زیرا مرجعیتی ندارد. باید یک گروه مطالعاتی رسانهای وجود داشته باشد که واقعاً دغدغه داشته باشند، عمیقتر به مسائل نگاه کند و در عین حال الزامات رسانه را هم بدانند.
به گزارش دانشجویی و فرهنگی؛ این نوشتار، خلاصهای از سخنرانی دکتر پیغامی پیرامون اقتصاد و رسانه است. از نظر ایشان، متأسفانه رسانه در زمینۀ اقتصاد نمیداند چه کاری باید انجام دهد، زیرا مرجعیتی ندارد. باید یک گروه مطالعاتی رسانهای وجود داشته باشد که واقعاً دغدغه داشته باشند، عمیقتر به مسائل نگاه کند و در عین حال الزامات رسانه را هم بدانند.
متن پیش رو خلاصهای از جزوۀ « اقتصاد و رسانه » که درسگفتارى از آقای « دکتر عادل پیغامی » در باب نحوۀ غنیسازی رسانه در انتقال پیامهای اقتصادی است؛ این درسگفتار به همت مؤسسۀ علمی- فرهنگی سدید پس از پیاده سازى و ویرایش در اختیار علاقهمندان قرار مى گیرد.
مقدمه
در طول پنجاه الی شصت سال آینده، نفت کشور ایران تمام خواهد شد. از نظر جمعیتی نیز تا چهل سال آینده، ایران به کشورهای میانسال و پیر دنیا مانند مکزیک خواهد پیوست. این رویکردی که مقام معظم رهبری دارند و میفرمایند: «این تحریمها و فشارها نه تنها تهدید به حساب نمیآید، بلکه فرصتی است برای ما» واقعاً درست است. اگر ما از اقتصاد مبتنی بر نفت جدا شویم، دیگر این مشکلات را نخواهیم داشت.
نیاز اقتصاد به رسانه
متأسفانه رسانه در زمینۀ اقتصاد نمیداند چه کاری باید انجام دهد زیرا مرجعیتی ندارد. اقتصاد انقلاب اسلامی ، رسانه ندارد. به همین دلیل پیامهای اقتصادی انقلاب و مقام معظم رهبری و حتی نیازهایی که انقلاب اسلامی ایران در عرصۀ اقتصاد داخلی و بینالمللی دارد، آن اندازه که شایسته است به مخاطبانش نمیرسد.
طبق آمارها در طی سی سال اخیر، درآمد سرانۀ اقتصاد ایران سه برابر شده است. مردم ایران این خبر را نه میشنوند، نه قبول دارند و نه احساس میکنند. دستمزد واقعی (دریافتی اقتصادی واقعی) مردم ایران در این سی سال هیچگاه کاهش نیافته است، در حالی که بیشتر مردم احساس میکنند تورم باعث شده است تا روز به روز ضعیفتر یا فقیرتر بشوند.
متأسفانه در ایران، مردم از تحلیلهای وضع موجود اقتصاد ایران و تحلیلهای راهبردی وضعیت اقتصادی ایران اطلاع ندارند. رسانه در ساختن سواد عمومی برای مردم، در باوراندن چشمانداز نسبت به مردم و تبدیل آن به یک برنامۀ عمل برای تک تک مردم عقب مانده است. برای مثال رسانه باید برای خمس یا عدم اسراف، رفتارسازی کند.
البته اینها، موارد ایجابی بود که ما از رسانه خواهانیم اما موارد سلبی نیز در رسانه وجود دارد که به آنها نقد وارد است. سبکی از زندگی که رسانۀ ما آگاهانه (خائنانه) یا ناآگاهانه ترویج میکند، اسرافی که رسانه موجب میشود و ذهنیتهایی که از سبک زندگی، میزان مصرف و سبد مصرفی مردم ایجاد میکند، گاهی منجر به مشکلات اقتصادی فراوانی میشود.
نیاز رسانه به اقتصاددان و فرهنگ اقتصادی
ناگفته نماند که عرصۀ رسانه نیز از جانب جامعۀ اقتصادی کشور، حمایت و کمک فکری نشده است. تقریباً هیچ کدام از اقتصاددانان درجۀ اول کشور تاکنون در رسانه دیده نشدهاند. در نتیجه عرصۀ رسانه از حمایت و پشتیبانی جامعۀ نخبگان اقتصادی محروم میماند. بنابراین خلاء موجود، دو طرفه است.
وظیفۀ دانشگاهیان این است که در رسانه ورود کنند و تحلیلهای صحیح را در رسانه جاری نمایند. وظیفۀ دوم نیز این است که در گرایشی در رشتۀ اقتصاد وارد بشوند که در مسائل فرهنگ و اقتصاد باشد و فرهنگ اقتصادی را مورد مطالعه قرار بدهد.
اگر بخواهیم کشور قدرتمندی باشیم و روی پای خود بایستیم، نیازمند این است که با فرهنگسازی پیش برویم. باید به دنبال فرهنگسازی و رفتارسازی رسانه برویم. در عصر حاضر اگر دیپلماسی و اقتصاد، رسانهای نشود، مرده است و هیچ ارزشی ندارد. امروزه رسانه از ابزار فراتر میرود و تبدیل به فرهنگ میشود.
البته کسانی که در صدا و سیما هستند نیز میگویند که ما میخواهیم محتوای مناسب داشته باشیم و حاضر هستند برای برنامههایشان خطدهی فکری و اقتصادی بشود، بستههای رسانهای ارائه گردد و آنها را اشاعه بدهند اما مشکل دیگر این است که چند اقتصاددان در کشور ما حاضر هستند وارد رسانۀ اقتصادی بشوند؟
عرصۀ رسانه هم از جانب جامعۀ اقتصادی کشور، حمایت و کمک فکری نشده است. تقریباً هیچ کدام از اقتصاددانان درجۀ اول کشور تا کنون در رسانه دیده نشدهاند و اصلاً حضور پیدا نمیکنند. در نتیجه عرصۀ رسانه از حمایت و پشتیبانی جامعۀ نخبگان اقتصادی محروم میماند. بنابراین خلاء موجود، دو طرفه است.
ساختار انتقال مفاهیم اقتصادی
مسئلۀ مهم دیگر، ساختار است. این فرآیند را نه ما به درستی میشناسیم و نه برنامهسازی روی آن تمرکز کرده است. اما دنیا به شدت روی آن کار میکند. از رنگ گرفته تا حالت بیان، صدا، نحوۀ چیدمان، گفتار، صحنه، پردازش و مانند اینها که متأسفانه ما اصلاً در مورد آنها آشنایی نداریم.
باید بدانیم یک پیام چگونه به تصویر، صوت و یا برنامه تبدیل میشود. فرایند تبدیل پیامهای اقتصادی به برنامه، بسیار پیچیده و حساس است اما متأسفانه روی آن کار نشده است.
چگونه میتوان به جای اینکه دربارۀ اقتصاد سخن گفت، پیامهای اقتصادی لازم را نهادینه کرد؟ این نیازی است که باید روی آن فکر شود. چگونه مردم کوچه و بازار را با مفاهیم اقتصادی پیوند بزنیم. اینها مواردی است که هنوز برایشان پاسخی نیافتهایم.
راه چاره
در مرحلۀ نخست، باید تلاشهای خود را به متن و برنامه تبدیل کنیم. همچنین باید سمینارها و کلاسهایی را که اجازۀ کار میدهد، تشکیل دهیم. در مرحلۀ بعد، تولیدکنندگان و برنامهسازان را دعوت کنیم و به صحبت بنشینیم.
باید بسترسازی شود و محتوا به درون صدا و سیما، تهیهکنندگان و کارگردانان تزریق بشود و آنها بتوانند از بستههای محتوایی، پیامهای لازم را دریافت نمایند. این یک خطدهی است که صدا و سیما در عرصۀ اقتصاد، زیک زاک حرکت نکند، مسیر و هدف داشته باشد.
متأسفانه در صدا و سیما با سلیقۀ مردم برنامه میسازیم و سپس نظرسنجی میکنیم و مشاهده میکنیم که نود درصد بیننده داشته است و گمان میکنیم مؤفق شدهایم. آن برنامهای که میترسد از مردم انتقاد کند، تربیتی نیست.
معرفتبخشی، عنصر اصلی برنامهسازی
عنصر اصلی انقلاب اسلامی، معرفت و فرهنگ است؛ به این معنا که سخنان ما باید بر اساس بصیرت و شناخت باشد. این شناخت و معرفت میخواهد مردم را از سطحی که هستند، بالاتر بیاورد.
البته باید دید میخواهیم مطالب را در چه قالبی بیان کنیم. باید بنشینیم، بیندیشیم و اتاقهای فکری داشته باشیم. فرض کنید موردی در ذهنتان است که معتقد هستید باید به مردم گفته شود. تنها گفتن آن کافی نیست بلکه راه و روش گفتن هم باید درست انتخاب شود.
نکته آخر اینکه باید ظرفیتهای مردمی اقتصادی، دانشکدههای اقتصاد و دوستانی که علاقهمند هستند تا مطلب بنویسند، در جریان کار بیاید. باید حقایق خارج از کشور بیان شود. ایرانیانی که در خارج از کشور زندگی میکنند، دشمن و ضد نظام نیستند. باید ظرفیتشان را فعال کنیم.