لطیفی: «باید همانطور که در زمینه هستهای خودکفا شدیم، در حوزههای مدیریتی نیز خودکفا شویم. زیرا مدلهای مدیریتی فعلی با فرهنگ اسلامی که میخواهد ما را به عنوان اسوه سایر ملتها ببیند، چندان تناسبی ندارد.»
به گزارش
دانشجویی و فرهنگی؛ ما میتوانیم رمز موفقیت و کلیدی است که میتوان امید داشت درهای بسته روزهای تحریم را باز کند. اما آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که باید گزاره «ما میتوانیم» به همه عرصههای زندگی اجتماعی و فردی گسترش یابد. همانطور که میگوییم «ما میتوانیم» چرخه صلح آمیز سوخت هستهای داشته باشیم یا اینکه ما میتوانیم در حوزه نانو و ژنتیک حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشیم، باید بتوانیم در عرصه علوم انسانی نیز «ما میتوانیم» را اثبات کنیم و بگوییم ما میتوانیم بر اساس تجاربی که در پیروزی انقلاب بدست آوردیم، آنچه در جنگ تحمیلی بر ما گذشت، کمبودهایی که منجر به تشکیل جهاد سازندگی شد و امثال اینها، نظام مدیریتی کشورمان را سامان دهیم. باید همانطور که در زمینه هستهای خودکفا شدیم، در حوزههای مدیریتی نیز خودکفا شویم. زیرا مدلهای مدیریتی فعلی با فرهنگ اسلامی که میخواهد ما را به عنوان اسوه سایر ملتها ببیند، چندان تناسبی ندارد.
میثم لطیفی عضو هیئت علمی دانشکده مدیریت دانشگاه امام صادق (ع) و از اعضای کمیته علمی دبیرخانه دائمی مدیریت جهادی طی گفتگویی به مسایلی از جنس آنچه پیشتر گفته شد میپردازد که در ادامه متن مصاحبه وی را خواهیم خواند.
مهمترین چالشهای پیش روی علوم انسانی اسلامی و خاصه مدیریت جهادی از نگاه شما کدام است؟
از جمله اتهامی که اغلب اوقات نسبت به علوم دینی مطرح میشود، به ویژه در جوامع آکادمیک، این است که علم دینی در همه عرصههایش من جمله در عرصه مدیریت، که به عنوان مدیریت اسلامی شناخته میشود، صرفا در عالم نظر و تئوری باقی میماند و جنبه عملیاتی پیدا نمیکند. به تعبیری انگ «دو صد گفته چون نیم کردار نیست» را بر علوم اسلامی میزنند. میگویند اگر شما بتوانید جایی را به ما نشان بدهید که این اتفاق – عملیاتی شدن علوم دینی - افتاده باشد، ادعایتان برای ما قابل پذیرش است. حتی مقام معظم رهبری تعبیری دارند و در آن از سید قطب نقل قول میکنند که وی آرزو داشت جزیرهای را پیدا و در آن بتوانند احکام اسلامی را اجرا و مدینهای فاضله ایجاد کند. سید قطب تحقق این آرزو را موفقیت خود میداند. انقلاب اسلامی نه در یک جزیره خیالی، بلکه در ایران شکل یافته و تا حدودی این آرزو را تحقق بخشیده است و به اتهام قابل اجرا نبودن علوم اسلامی مهر مردودی زده است.
انقلاب اسلامی حدود سی و پنج سال است که بر پایه همین علوم دینی پا بر جا مانده است و جلو میرود. البته مسلم است کاستیهای بسیاری وجود داشته و دارد. بنابراین اشکال مطرح شده، چندان دقیق نیست.
به هر حال این اتهام بوده، تا الان هم هست و دربارهاش میشنویم. میگویند این حرفهایی که شما میزنید حرفهای نظری است. مجموعهای از روایات و احادیث را کنار یکدیگر میگذارید و میشود مدیریت اسلامی. به نظر میرسد مفهوم مدیریت جهادی از این حیث رو به جلو است. چون مدیریت جهادی یک مفهوم نظری صرف یا مفهمومی مطلقا اندیشهای نیست که در گوشه یک حجره یا دانشکدهای مطرح شده باشد و تا اجرا فرسنگها فاصله داشته باشد. حقیقتا تمامی علوم اسلامی قابلیت کاربردی دارند و این علما و دانشمندان هستند که باید راههای عملی سازی آن را در طرح ریزی کنند. درباره مدیریت جهادی این مهم تا حدودی، هر چند اندک انجام شده است.
به تجربههایی نظیر جنگ تحمیلی، تاسیس بسیج مستضعفین و... اشاره کردید. لطفا بفرمایید اینها چه تاثیری در پیدایش مفهوم مدیریت جهادی داشتهاند؟
داشتن استراتژی در اداره امور، مسئلهای ضروری است. کلمه استراتژی از استراتوگوس آمده است. استرا یعنی سرباز، گوس هم یعنی فرمانده. پس استراتژی میشود فرماندهی سربازان. از ویل دورانت نقل شده که در تاریخ بشر فقط ۲۷۰ سال جنگ نبوده است. بنابراین آنچه که امروز به عنوان مدلها اداره جوامع مطرح میشود، اغلب برگرفته از تجاربی است که بشر در جنگهای مختلف خود به دست آورده است. برای همین است که کلمه استراتژی، اگر چه به لحاظ ریشهای معنای فرماندهی سربازان را داراست، اما برای برنامه ریزی و مدل اداره بخشهای مختلف جامعه به کار میرود. در راه پیدایش مدیریت جهادی نیز عامل جنگ بیتاثیر نبوده است. بدون تردید میتوان گفت مدیریت جهادی که هم اکنون مطرح شده است، تا حدودی وامدار تجارب شیرین دوران دفاع مقدس در عرصه مدیریت است. همینطور تجارب جهاد سازندگی، بسیج مستضعفین و.... البته با این رویکرد که جهاد صرفا به معنای حرب نیست و یک مفهوم عام و در برگیرنده سعی و کوشش در امور مختلف اجتماعی و فردی است.
مدیریت جهادی از خلوتگاههای فردی تا کلانترین مسایل اجتماعی را در بر میگیرد. از جهاد با نفس تا جهاد در اداره جامعه، محرومیت زدایی، گسترداندن امنیت و.... طی سالهای اخیر به کرات لزوم اصلاح سبک زندگی را به انحاء مختلف شنیدهایم. ورود مدیریت جهادی به این عرصه خواهد توانست بخش عمده از مسایل و گرههای را باز کند. بنابراین مدیریت جهادی اگرچه بخش قابل توجهی از ریشههای پیدایشش را وامدار جنگ تحمیلی است، اما قابلیت تسری به بخشهای مختلف زندگی را داراست.
به نظر شما وجه ممیزه مدیریت جهادی با سایر سبکهای مدیریتی چیست؟
اندیشههای غرب در حوزه مدیریت مبتنی بر ماتریالیزم و راسیونالیزم است که در نظر ما هیچ یک قابل قبول نیست. چون هیچ کدام از این اندیشهها باور به غیب ندارند. باوری که وجه تمایز مکتب مدیریت اسلامی و مدیریت غیر اسلامی است. «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا»، «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» و بسیاری از آیات دیگر، ابعاد روانی مقوله مدیریت و لزوم غایتمداری در اداره جامعه را گوشزد میکنند. و این دو از مهمترین فاکتورهای اختصاصی مدیریت جهادی است که آن را از سایر سبکهای مدیریتی متمایز میکند. ما با این نگاه مدیریت جهادی را مطرح میکنیم و با آن عناصر بنیادی مدیریت غربی را نفی میکنیم. ماتریالیسم و عقلانیتی که غرب مطرح میکند، فاقد غایت و صرفا متکفل رتق و فتق مسایل دنیایی بشر است. در حالی که عقلانیت در نظر اسلام مفهومی مقدس است که بهرهبرداری صحیح از آن متضمن رستگاری آخرت و البته دنیا است. جهان بینی غربی محدود و محصور در عالم ماده است. در حالی که مدیریت جهادی از بعد روحانی و معنوی جامعه نیز غافل نمیشود. مدیریت جهادی با همین ویژگیهاست که مبانی مدیریت غربی را به چالش کشیده است.
بعد روانی مدیریت جهادی به قدری مهم است که شهید رجایی به عنوان یکی از اسوههای ما در مدیریت جهادی در خصوص دفاع مقدس، با یک نگاه کاملا جهادی میگوید: «آن روزی که گلولههای ما تمام شود، تازه جنگ ما شروع شده است». شهید رجایی این را قبل از شهریور ۱۳۶۰ گفتند. این یعنی روحیه جهادی.
در برخی مدلهای مدیریتی برای افزایش انگیزه مدیران و زیردستان، سعی میشود همگی آنان در سود و زیان مجموعه شراکت داده شوند. مدیریت جهادی برای برانگیختن انگیزهها چه روشی را دنبال میکند؟
در عرصه مدیریت ما یک بحثی داریم تحت عنوان تئوری ذینفعان. در این مدل مدیریتی ذی نفعان را شناسایی میکنیم و پستها را به آنها میدهیم تا مطمئن باشیم که کم کاری نمیکنند. زیرا در صورت کم کاری در منافع خودشان متضرر میشوند. مدیریت جهادی طرح جدیدی را در نظام انگیزشی ایجاد کرده که تئوری شناسایی دشمنان و شناساندن آن به آحاد جامعه است. ممکن است در یک مجموعه صد نفری ده نفر ذینفع به معنای حقیقی باشند و الباقی حقوق بگیر که در هر صورت آخر ماه مبلغی به آنها داده میشود؛ چه کم کاری کنند و چه پر کار باشند. اما در مدیریت جهادی یک دشمن برای کل مجموعه تعریف و شناسانده میشود که باعث میشود همه اعضای مجموعه توان خود را بسیج کرده و حتی المقدور به مقابله با آن بپردازند. حتی در برخی مدلهای مدیریتی غربی چنین چیزی وجود دارد. با این تفاوت که آنها در برخی مکاتب مدیریت استراتژیگ میگویند باید همه را دشمن ببینیم و تا میتوانیم آنها را به زمین بزنیم. اما ما همه را دشمن نمیبینیم و نمیخواهیم همه را زمین بزنیم. ما معتقدیم به اینکه «محمد رسول الله و الذین معهم اشداء علی الکفار رحماء بینهم». ما با دوست مبارزه نمیکنیم. باید در عرصههای مختلف مرزبندی داشته باشیم.
آیا قبول دارید قشر دانشگاهی ما چندان که باید نسبت به نظریهپردازی و چارچوب بندی علوم انسانی اسلامی و دستاوردهای انقلاب اسلامی اهتمام لازم را نداشتند و به یکسری مطالب ترجمهای از غرب در حوزه علوم انسانی اکتفا کردهاند؟
در این سی و چند سالی که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد، نظام جمهوری اسلامی به کرات مبانی نظری غرب در حوزههای مختلف را به چالش کشیده و به اتهامی که اوایل صحبتهایم مطرح کردم پاسخ داده است. در جهاد سازندگی، در بسیج مستضعفین، در دفاع مقدس، در مجموعه رویان، در شهرداری تهران و.... سه دوره سفر استانی دولت قبل، خودش یک چشمه از مدیریت جهادی بود. اگر همین کار در غرب انجام میشد، برایش کلی جریان سازی میکردند و برای مثال آن را سبک مدیریتی مبتنی بر واکینگ – راه رفتن – مینامیدند. سبکی که مدیر از اتاق گرم و نرمش دل میکند و خودش در محل عملیات حاضر میشود و از نزدیک نارساییها و مشکلات را میبیند.
یک کهنه سرباز آمریکایی که در ویتنام انسانهای بیگناه را کشته است، خودش هم میداند کشورش این جنگ را ترتیب داده تا برخی خلاهای اقتصادیاش را جبران کند و از بحران خارج شود، به چه چیز افتخار کند؟ به بمبهایی که آنجا زدهاند، به نسل کشیهایشان یا به بر هم زدن اکوسیستم آنجا؟ اما آمریکا هم چنان برای این جنگ و سربازهایشان فیلمها و مستندهای غیر مستند میسازد و از آنها اسطوره سازی میکند. ما درباره دفاع مقدس و دستاوردهایش چه کردیم؟ دفاع مقدس ما خیلی جای افتخار و البته جریانسازی دارد. چه مسئله صبر و استقامتی که ملت از خودش نشان داد و چه مدیریت جهادی و مبتکرانهای که در جنگ تحمیلی شاهدش بودیم. کار ما به جایی رسیده است که برای ورود و پرداختن به انقلاب اسلامی و دفاع مقدس واهمه داریم. برخی جو را طوری کردهاند که اگر کسی درباره این مسایل صحبت کند، به پژوهش و تحقیق بپردازد و... او را متهم به کم مایگی علمی و کم سوادی میکنند و نظراتش را غیر علمی عنوان میکنند. یک بخش این مشکل هم به خود ما دانشگاهیها بر میگردد که مسایل انقلاب و جنگ را آن طور که بایسته و شایسته است، تئوریزه و قالبمند نکردهایم. مثل اینکه آب زمزم را که مقدسترین آبها در اندیشهٔ ما مسلمانان است، با بشکه بر سر سفره بگذارید. محتوای حرفهایان بکر، کاملا علمی و با قابلیت عملیاتی شدن است، اما هیچگاه هم و غم خود را برای چارچوب بندی و بسته بندی آنها نگذاشتهای.
مدیریت جهادی واهمهای برای ورود به عرصه عمل ندارد و این کار بر دوش ما است که وارد میدان شویم و مقاله و پایان نامهها بنویسیم و نظریه پردازیها کنیم. جنگهای موسوم به انفصال برده داری بین آمریکای جنوبی و شمالی بین ۱۸۵۹ تا ۱۸۶۴ حدود ۶۰۰ هزار کشته بر جای گذاشت. البته بماند که خیلی از کشتهها هم ثبت نشدند. این جنگ یک جنگ داخلی بود. اما بیش از ۱۰۰ هزار مقاله، پایان نامه، گزارش و... دربارهاش نوشته شده است. باید دقت داشت که این جنگ، جنگ افتخار آمیزی نبوده که تا این حد روی آن کار شده است. حال فکر کنید اگر جنگی مانند دفاع مقدس ما را در تاریخشان داشتند، چهها که نمیکردند.
به نظر شما این غفلتها از کجا آب میخورند؟
گاهی اوقات حجاب معاصرت و گاهی اوقات حجاب قرابت ما را از دیدن حقایق محروم میکند. امیدواریم این حجابها برطرف شود، قبل از آنکه بلااستفاده در گورستان اذهان غافل ما دفن شوند. مدیریت جهادی تمام حرفش این است که توفیقات نه چندان دوری که از بابت پیاده سازی مدیریت جهادی داشتیم و بارزترین آنها جنگ تحمیلی است را از یاد نبریم.
اینکه بعضا مدیریت جهادی را مساوی با مدیریت اسلامی عنوان میکنند را چطور ارزیابی میکنید؟ بعضا میگویند مدیریت جهادی حرف تازهای برای گفتن ندارد، زیرا همان مدیریت اسلامی است که اسمش را تغییر دادهاند.
مدیریت اسلامی و مدیریت جهادی در عین اینکه با یکدیگر رابطه عموم و خصوص مطلق دارند، وجوه تمایزی هم دارد. به نظرم میرسد این کلمه جهاد است که وجه ممیزه مدیریت جهادی از مدیریت اسلامی میباشد. در مدیریت اسلامی هم تلاش و کوشش وجود دارد. اما تلاش و کوشش در مدیریت جهادی، تلاش و کوشش در برابر یک دشمن است. به این معنا که باید این حس وجود داشته باشد که دشمن وجود دارد و بیکار ننشسته است. اما مدیریت اسلامی لزوما این معنا را به خواننده القا نمیکند. اگر این حس را داشتیم که دشمن وجود دارد و حتی برای یک لحظه از ما غفلت نمیکند، قطعا مثل امروز مدیریت نمیکردیم. در عین حال ما درگیر یک جهاد بزرگتر هستیم که روایات بسیاری درباره آن آمده است. از جمله روایت « اعدا عدوک نفسک التی بین جنبیک». به این معنا که دشمنترین دشمنانت نفسی است که درون توست. لذا جهاد بزرگتری که اشاره شد، همین جهاد با نفس است که دشمن درونی انسان است و در قالب سستی، رفاه طلبی و اشرافیگری و... ظهور و بروز پیدا میکند.
فرمودید «دشمن». دشمن تاکنون در حوزههایی که اندکی رنگ و بوی جهادی به خود گرفته بود، از چه طریق دشمنیاش را اعمال کرده است؟ آیا میتوانید به نمونههایی اشاره بفرمایید؟
مقالات ما در حوزه علوم انسانی در خارج از کشور مجوز چاپ نمیگیرد، اما مقالات ما در حوزه علوم طبیعی به آسانی چاپ میشود. در حقیقت این طرف و در داخل کشور با مواد گران قیمت و در آزمایشگاههای بسیار مجهز و با صرف ارزشمندترین اوقات اساتید و دانشجویان ما تحقیقات انجام میگیرد و تبدیل به مقاله میشود، اما نتیجه کار به آسانی و بیهیچ هزینهای در اختیار غربیها قرار میگیرد. حال اگر کسی بخواهد یک مقاله با موضوع بررسی ابعاد مختلف ولایت فقیه در محافل علمی بین المللی ارائه دهد، به هیچ وجه توفیق مطرح ساختن آن را پیدا نخواهد کرد. برای مثال از کل مقالاتی که ما درباره علوم انسانی نوشتهایم و در آن به شرح و بسط آراء و افکار خود، دینمان و انقلابمان پرداختهایم، هیچ یک در مجلات معتبر آمریکایی به چاپ نرسیده است.
فقط یک مورد از مقالات ما در یکی از مجلات معتبر آمریکا چاپ شد که موضوعش «بررسی فساد در نظام اداری ایران»، نگاشته یکی از اساتید دانشگاه تهران بود. در واقع از چاپ مقالات ما نیز، غرضی جز دشمنی ندارند. دشمن فهمیده است که شما در عرصههای علمی پیشرفت میکنید، بنابراین همانجا را نشانه رفته است. شما میخواهید با مفاهیمی نظیر مدیریت جهادی، مبانی غرب را به چالش بکشید، این یعنی در فضای علمی، جوّ جهادی است. همانطور که در سایر علوم سیادت و یکه تازی آنها را زیر سوال بردهاید. این به چالش کشیده شدن غرب، در رابطه با علوم هستهای به خوبی تجلی کرد. دشمن هم از هیچ راهی برای جلوگیری از آن مضایقه نکرد. امروز در عرصه هنر از آثاری که سیاه نمایی است استقبال می کنند، در عرصه اقتصاد جنگ نفت و کاهش قیمت آن را راه انداخته اند، در عرصه رسانه سست کردن بنیان های خانواده و لاابالی گری را راه انداخته اند و نظایر ان.
آیا میتوانید به نمونهای از اداره جهادی جامعه در صدر اسلام اشاره بفرمایید که تمامی مبانی آن اسلامی بوده باشد و در عالم واقع ظهور و بروز پیدار کرده باشد؟
در مطالعه تاریخ به خوبی روحیه مدیریت جهادی در سیره نبوی را درک میکنیم. یک لحظه آرام و قرار نداشتند. در همه جا مرزش را با دشمن مشخص میکند. استراتژی دارد، لذا جریانسازی میکند و وقتی بزرگترین دشمنش را شرک میبیند، میگوید «قولوا لا اله الا الله، تفلحوا». مشکلات اجتماعی نظیر عدم وحدت و وفاق بین اقوام را فورا رصد و اقدام به رتق و فتق آن میکند. در مکه و مدینه تحریم است و با یهودیان مشکل اقتصادی دارد. تحریمها را دور میزند و در عین حال اندیشههای اسلامی را منتشر و تبلیغ میکند. این یک نمونه ناب از مدیریت جهادی است. دشمن خارجی را میشناسد، داخل را ساماندهی میکند و در عین مبارزه گفتمانش را هم ابراز میکند. البته این رویه به انحاء مختلف و متناسب با مقتضیات زمان در تاریخ و سیره زندگانی سایر معصومین نیز قابل رویت و درک است.
خاطره ای دارید که در عالم عمل رنگ و بوی مدیریت جهادی داشته باشد؟
یکی از دوستان ما در مجموعه رویان است. ایشان روزی ۱۷ ساعت در این پژوهشگاه کار میکند. از او درباره انگیزهاش پرسیدم. گفت: «من اهل دسته جات سیاسی و موج خوردن در این مسایل نیستم. اما وقتی دیدم رهبر کشورم در تعدادی از سخنرانیهایشان در استناد به پیشرفتهای نظام اسلامی و در کنار مطرح نمودن پیشرفتهای هستهای، توان موشکی و... به دستاوردهای مجموعه رویان هم اشاره میکنند، با خودم گفتم حالا که مجموعه رویان مستمسکی شده است تا ایشان جوانان کشور را به سخت کوشی در عرصههای گوناگون دعوت کنند، این پرچم باید بالا نگه داشته شود». این آدم بصیرت دارد. میداند که از کدام نقطه باید به دشمن ضربه زد. این یک بعد قضیه است که در سطح کلان است.
نکته قابل توجه این است که مدیریت جهادی یک امر تشکیکی و علی وسعنا محسوب میشود. پس اینگونه نیست که همه در یک سطح باشند. هر کس به حد وسع و توان خودش، محدوده تحت اختیارش را بطور جهادی مدیریت میکند.
اگر حرف ناگفته ای در پایان دارید، بفرمایید؟
مدیریت جهادی به هیچ عنوان تک بعدی نیست. در واقع مدیریت جهادی اینگونه نیست که بیاید مسایل اقتصادی را دست بگیرد و بهبود اوضاع اقتصادی را در دستور کار قرار دهد و.... البته اقتصاد یکی از بخشهایی است که مدیریت جهادی برایش برنامهها دارد. مدیریت جهادی نسبت به فرهنگ جامعه و اصلاح آن، تعالی و رشد معرفتی و اخلاقی افراد و مسایل ضروری از این دست نیز احساس مسئولیت میکند. البته در کنارش بهبود معیشت و اوضاع اقتصادی را نیز مورد توجه قرار میدهد. در حقیقت مدیریت جهادی همانطور که به اقتصاد، سیاست و دانش توجه دارد به فرهنگ، اخلاق و رشد جامعه نیز توجه میکند و یک سبک مدیریتی همه جانبه است.