کتاب «جامعهشناسی متعالیه» یکی از تلاشهای صورت گرفته برای تبیین هستی شناسانه جامعه است که توسط دکتر ابراهیم خانی استاد گروه فرهنگ و تمدن دانشگاه امام صادق (ع) تألیف شده است. روز دوشنبه این هفته نشست نقد و بررسی این کتاب با حضور منتقدان، دکتر اصغر اسلامی تنها و دکتر سید مجید امامی برگزار شد.
به گزارش دانشجویی و فرهنگی به نقل از عطنا، خانی در این نشست گفت: اولین مشخصه مهم کتاب تعدد استفاده از قواعد فلسفی در شناخت امر اجتماعی است. تا قبل از این کتاب، تعداد قواعد فلسفی که در شناخت امر اجتماعی مورد استفاده قرار میگرفت، بیش از بیست قاعده نبود، البته اگر فقط قواعدی را لحاظ کنیم که بهصورت تفصیلی وارد شدهاند به ده قاعده هم نمیرسیم اما قواعد فلسفی که در این کتاب برای شناخت امر اجتماعی لحاظ شده نزدیک به صد قاعده است.
خانی درباره ویژگی قواعد بهکار رفته در این کتاب بیان کرد: نکته دوم آن است که این قواعد در یک نظام خاص فلسفی کنار هم چیده شده است. دو فصل اول از کتاب ناظر به قوس صعود، قوس نزول و حیات اجتماعی است. در فصلهای بعدی تبیین خاصی از تمدن ارائه شده و بر اساس قواعد خاصی که فلاسفه بین موجودات دوبعدی لحاظ کردهاند، تطبیقی بین این قواعد و ظاهر و باطن جامعه داده شده است.
وی ادامه داد: گاهی ما بر اساس حرکت جوهری، بُعدی از جامعه را ترسیم میکنیم و بر اساس اصالت وجود، بُعد دیگری را، اما در این کتاب تلاش شده است حداکثری از انواع حیات اجتماعی را که ممکن است، بررسی شود. وقت آن رسیده که یکبار قبل از اینکه قواعد فلسفی را یکبهیک باز کنیم بیاییم کل فلسفه و عرفان را جستجو و قواعدی که امکان بررسی امر اجتماعی با آن وجود دارد احصاء کنیم.
خانی درباره دلیل نامگذاری کتاب گفت: درباره اسم کتاب باید گفت که این کتاب از سنخ علوم درجه اول محسوب میشود، یعنی موضوع آن جامعه است نه مبادی، مبانی و روشهای بررسی جامعه. ما معمولاً در روششناسی ترسیم میکنیم که اگر فلسفه و عرفان ورود پیدا کند چه میشود اما من این مباحث را کنار گذاشته و به خود جامعه نگاه میکنم؛ بنابراین موضوع کتاب فلسفی نیست بلکه جامعهشناختی است.
وی افزود: اما ممکن است سؤال شود در کنار جامعهشناسیهای موجود مانند اثباتی، تفسیری و… این کتاب چه نوع جامعهشناسی است که با توجه به بهرهگیری آن از حکمت متعالیه میتوان آن را جامعهشناسی حکمت متعالیه نامید.
خانی درباره جایگاه کتاب در تقسیمبندیهای علوم گفت: در رابطه با نسبت این کتاب با فلسفه باید گفت که در فلسفه ما هنوز هستیشناسی جامعه موردتوجه قرار نگرفته است. اگر بخواهیم این کتاب را در دستهبندی از علوم قرار دهیم جایگاه آن در هستیشناسی جامعه است. یکی از هدفهای کتاب این است که گفته فرهنگستان علوم اسلامی قم که معتقد است فلسفه اسلامی توان تبیین عقلانی نظام مطلوب مورد نظر ما را ندارد به چالش بکشد.
اصغر اسلامیِتنها، منتقد اول نشست با اشاره به نحوه ورود دانشگاه امام صادق (ع) به بحث علوم انسانی اسلامی بیان کرد: دانشگاه امام صادق (ع) آنگونه که برای من پدیدار شده است بیشتر رویکرد فقهی به تحول در علوم انسانی داشته، لذا این نحوه ورود فلسفی در این دانشگاه میتواند مبارک باشد. ضمن اینکه باید گفت ورود به یک کار میانرشتهای بین فلسفه و جامعهشناسی بسیار دشوار است. نکته مهمی که من در محتوای کتاب دیدم این بود که شما تبیین هستیشناسانهای از مبحث اعتباریات علامه طباطبائی ارائه کرده بودید این در حالی است که تاکنون این نظریه علامه با تبیینهای معرفتشناسانه همراه بوده است.
اسلامیِتنها، مخاطب اصلی کتاب را فلاسفه خواند و گفت: اگر سوگیری ما به سمت دانشجویان جامعهشناسی باشد به اهداف بهتری در این زمینه خواهیم رسید. این موضوع را من تصدیق میکنم که کتاب شما جزء علوم درجه اول است اما آن را هم نمیتوانیم یک کار جامعهشناسی بنامیم، بلکه حدفاصلی است بین جامعهشناسی و فلسفه، با این نکته که شما بیشتر به فلسفه نظر داشتهاید. برای مثال ما در غرب کانت و هگل را داریم، حدفاصل آنها دیلتای است و دیلتای این دو نفر را به مارکس که بررسی پدیده امر اجتماعی را انجام میدهد متصل میکند. شما با این کتاب در جایگاه دیلتای قرار دارید با این تفاوت که بهجای اینکه به پدیده اجتماعی نظر کنید به عقب و فلسفه ملاصدرا نظر دارید.
وی گفت: درباره محتوای کتاب باید گفت که یکی از نقصها این است که شما جامعهشناسی را به جامعهشناسی اثباتی تقلیل دادهاید. اصلاً واژه جامعه لفظی است که اثباتگرایان آن را به کار میبردند و مکاتب دیگر برای مثال از واژه جهان اجتماعی استفاده میکنند. شما وقتی میخواهید جامعه را هستیشناسی کنید با مفاهیمی مانند فرهنگ و تمدن و… که با آن همنشینی دارد روبهرو هستید. این در حالی است که هر یک از این واژگان در بستر خاصی تولید شده و حاوی مضامین خاص خود است. شما میتوانستید بهراحتی بهجای استفاده از این واژگان از دایره مفهومی فلسفه اسلامی بهویژه فارابی استفاده کنید و از این طریق الفاظ امت و ملت را جایگزین جامعه و فرهنگ کنید.
اسلامی افزود: اگر روسو و امثال او واژه جامعه را تولید کردهاند فارابی هم با فرهنگ اسلامی تولید واژه امت کرده است. تلقی رایج این است که در غرب عدهای فلسفه را به معرفتشناسی تقلیل دادند اما من میگویم امروزه فلسفه به جامعهشناسی تقلیل داده شده است، یعنی اگر سقراط فلسفه را از آسمان به زمین آورد امثال بیکن آن را بسیار زمینیتر کردهاند. در فرهنگ اسلامی این روند خلاف جریان بوده و میل به سمت آسمانی شدن داشته است و ما در فلسفه ملاصدرا شاهد این موضوع هستیم و در آثار شما گویا دقیقاً میل به سمت همین آسمانیتر شدن مشاهده میشود.
وی درباره محتوای کتاب گفت: شما وقتی هبوط را بررسی میکنید به مسائل انضمامی آن اشاره ندارید. برای مثال هبوط در قرآن میتواند داستان پدیدار شدن انسان جنسی باشد. شما در فصل اول نگاهی به جامعهشناسی متعالیه از نظر امام داشتهاید. این بحث بسیار خوبی است اما بزرگترین دستاورد امام مدل حاکمیتی امت-امام اوست که در این کتاب اصلاً به امت پرداخته نمیشود.
اسلامی تنها افزود: نقد اساسی دیگر به محتوای کتاب خالی بودن جای دو بحث مهم پویاییشناسی متعالیه و ایستاییشناسی متعالیه است. وقتی شما میگویید جامعه وجود دارد یکی از ابعاد مهم آن حرکت است. حرکت جوهری بسیار در توضیح تحول و تکون جامعه میتواند مورد استفاده شما قرار گیرد، این در حالی است که شما بیشتر به بحث ایستایی جامعه پرداختهاید. در بحث هبوط شما به هبوط فردی میپردازید اما به هبوط جمعی توجهی ندارید. برای مثال کتاب فصوص یک کتاب پویاییشناسی است که از آدم تا خاتم جریان هبوط جمعی را توضیح میدهد.
امامی بهعنوان منتقد دوم گفت: استفاده از قواعد فلسفی برای امر اجتماعی شاید با یک نگاه کلامی و تدافعی بد نباشد اما برای تبیین امر اجتماعی نیاز به نظریه اجتماعی است نه فلسفه. دورکیم چون امر اجتماعی را فهمیده مدرنیته را فهم میکند. دورکیم بود که برای اولین بار با این مساله مواجه شد که جمع جبری انسانها نامش جامعه نیست. با این نگاه نظریه اجتماعی برای فهم امر اجتماعی لازم است و با فهرست کردن قواعد فلسفی چیزی درست نمیشود.
وی درباره محتوای کتاب گفت: برای نمونه در محتوای کتاب شما در تبیین شاخصهای حیات شیطانی به نفاق اشاره کردهاید، من تبیین شهید مطهری از نفاق در کتاب پانزده گفتار را جامعهشناختیتر میدانم از کار شما. تبیین کتاب شما از نفاق نه جامعهشناختی بلکه بیشتر کلامی است.