تصریح رهبر انقلاب درباره فرمان «آتش به اختیار» به این معناست که ستادمرکزی در ایفای نقش خود دچار اختلال شده و لازم است نیروهای فرهیخته و آگاه به مأموریت یعنی دانشجویان به عنوان افسران جنگ نرم بدون معطل ماندن برای کسب دستور در چارچوب نظام عملیات کنند.
به گزارش دانشجویی و فرهنگی به نقل از باشگاه خبرنگاران پویا ـ محمدهادی همایون (عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق) حوادث جاری کشور دوباره دوگانه مهمی را پیش روی انقلاب و نظام اسلامی قرار داده است: دوقطبی شدن جامعه در برابر وحدت. طبیعی است که در جریان انقلاب اسلامی و تمدنسازی هیچ مفهومی یارای مقاومت در برابر اصل وحدت را به عنوان یک راهبرد حاکم بر همه دیگر راهبردها ندارد. اما پرسش این است که آیا دوقطبی شدن در همه حالات همین مفهوم ضد وحدتی است که ما در نگاه اول میفهمیم؟
اگر اصل حاکم بر نظام آفرینش نیز وحدت باشد و در عین حال در همین نظام با پدیدهای دوقطبی به نام بهشت و جهنم و نازلههای آن در جریان رجعت و ظهور و حتی واقعه بزرگ تاریخیای مثل عاشورا مواجه باشیم، قاعدتاً باید به دنبال وجه جمعی برای این مشکله باشیم. این وجه جمع حتماً در سطح نظری تسامح و تساهل نیست. چرا که در اوج تجلی این حقیقت در قیامت جایی میان بهشت و جهنم وجود ندارد که در آن انسانهای میانه گذران کنند. در جریان ابتلائات دنیا و سپس مواقف برزخ و قیامت در نهایت انسانها یا بهشتی میشوند و یا جهنمی.
فتنههای الهی، نفاق را زمینگیر میکند
به نظر میرسد پاسخ را باید در پدیدهای به نام نفاق یافت. در جریان تقابل تاریخی حق و باطل، که یک دوقطبی کاملاً واقعی و حق است، باطل در صورت بروز و ظهور مورد طرد بسیاری از انسانها قرار میگیرد. لذا برای ادامه حیات ناچار است خود را با جریان حق درآمیزد و مردم را به اشتباه اندازد. حکمت وجود آزمایش و ابتلائات در زندگی انسان و اساساً فرایند رشد و رسیدن به ظهور و سپس رجعت و قیامت در چنین چارچوبی قابل تبیین است. ابتلائات و فتنهها، و موفقیت در آن، به تدریج انسانها و جامعه را به سمت بصیرتی هدایت میکند که در آن نفاق زمینگیر شده و حق به شکل خالص آشکار میشود. و این میتواند یکی از معانی ظهور باشد: وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلی یَدَیْکَ.
شرط رسیدن به وحدت، نفاقزدایی است
در واقع در این تبیین، کنار رفتن نفاق و آشکارشدن دوقطبی واقعی حق و باطل شرط لازم برای رسیدن به وحدت است و از همین روست که نفاق تلاش دارد تا دوقطبیهای دروغین را بر جامعه اسلامی تحمیل کند. در این سیرِ بلاشک تدریجی، اصل در تعامل با دیگران، آیه شریفه أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ است.
انقلاب اسلامی، نقاب چهره نفاق را بر میاندازد
در جریان انقلاب اسلامی نیز که به تبع جریان حاکم بر آفرینش، اصل وحدت از یک سو و اصل حرکت تدریجی به سمت ظهور جریان دوقطبی اصیل حق و باطل از سوی دیگر به جد حاکم است، طبیعتاً نفاق نیز نفوذ خود را پیگیری کرده و شاید یکی از مظاهر موفقیت آن دوگانهای است که در تاریخ انقلاب اسلامی با نامهای متفاوت و دائماً در حال تغییر از چپ و راست تا اصولگرا و اصلاحطلب میشناسیم. فتنههای سر راه جریان انقلاب اسلامی و گذر امت انقلابی و تمدنساز از آن هر یک به نوبه خود تلاشی بوده است برای برانداختن نقاب از چهره نفاق و آشکار شدن حق و حاکم شدن وحدت بر دو جریان موجود انقلاب اسلامی. در واقع در صورت کامل شدن این مسیر باید شاهد ظهور دوگانهای اصیل به نام انقلابی در برابر منافق بود.
در این میان و در مسیر رسیدن به تمدن نوین اسلامی میدانیم که دو مرحله انقلاب اسلامی و نظام اسلامی را اجمالاً پشت سر گذاشته و سالهاست که در میانه راه، درگیر استقرار دولت اسلامی هستیم تا خود زمینهای باشد برای رسیدن به جامعه اسلامی و نهایتاً تمدن اسلامی.
صدور فرمان «آتش به اختیار» از سوی فرماندهای که این عملیات را به عهده گرفته و وضعیت را دائماً رصد میکند، حتماً با توجه به پشت سرگذاشتن مرحله نظام اسلامی در این الگو به معنای دعوت به آشوب و بینظمی نیست. تصریح ایشان نیز همین است که قرارگاه و ستاد مرکزی در ایفای نقش خود دچار مشکل و اختلال شده و لازم است نیروهای فرهیخته و آگاه به مأموریت یعنی دانشجویان به عنوان افسران جنگ نرم بدون معطل ماندن برای کسب دستور در چارچوب نظام عملیات کنند.
صلاحیت راهبری فرهنگی را از دست دادیم
بر اساس مبانی پیشگفته میتواند بدین معنی باشد که دولت اسلامی در مسیر استقرار خود دچار جریان نفاق به شکل نفوذ یا وادادگی شده و توان و صلاحیت راهبری فرهنگی را از دست داده است. انقلاب اسلامی یک بار دیگر نیز در دهه مظلوم 60 این وضعیت را تجربه کرده و با موفقیت از آن بیرون آمده است. حوادث اخیر نیز هشداری است بر این که اگر تجربه دهه 60 را نادیده بگیریم ناچاریم یک بار دیگر آن را تَکرار کنیم.
این گوی و این میدان برای افسران و فرماندهان جنگ نرم.