-
- 1395/06/17 13:01
- 1467
- 1395/06/17 13:01
- 1467
محمدجواد سعادتجو (مدیر امور فرهنگی):
اولین امام صادقی شهید مدافع حرم
نترسید از اینکه با رفتن شما، آخر الزمان به سر منزل مقصود نرسد. مملکت امام زمان (عج) خون میخواهد. خونی از جنس یاران صادق. شاید خون تازه شما، شریانهای حیات شجره طیبه را جانی تازه بخشد.
اگر جنگیدن و کشته شدن در راه حریم اسلام و ناموس اهل بیت علیهمالسلام، تکلیف شرعی شیعیان و مسلمانان جهان است، این تکلیف بر دوش مریدان مکتب امام جعفر صادق (ع) سنگینتر است. ما امام صادقیها که بیرق شاگردی مکتب آن امام همام را در دست داریم چگونه میتوانیم نسبت به تعرّض دشمن به حریم امام و دینمان بیتفاوت باشیم؟ مگر خونمان از خون امامانمان رنگینتر است که شهادت را پیشه نکنیم؟! دشمنان غاصبانه در اطراف این خطّه به برادران مسلمان و مقدسات دینیمان یورش بردهاند، آنوقت ما تنها دعا کردن برای نجات آنها را برای خود تکلیف کردهایم؟!
صفحه بعد دفتر تاریخمان را ورق زنیم و به زمان معاصر بیاییم. مگر امثال چمرانها، باکریها، همتها و ... دانشگاه نمیرفتند؟ مگر خانه و خانواده نداشتند؟ مگر کار و مسئولیت نداشتند؟ چطور همه را رها کردند و برای دفاع از اعتقاداتشان در برابر دشمن صفآراستند و عزیزترین بهای وجودی خود را نثار انقلاب کردند.
برگ دیگری از دفتر تاریخ را ورق زنیم تا به زمان حال رسیم. مگر نه این است که بسیاری از شهدای مدافع حرم از میان داوطلبین مردمی بوده و هستند. حتماً آنها دانشگاه خوبی مثل دانشگاه امام صادق قبول نشدند که راهی جبههها شدهاند؟! شایدم کار مناسبی ندارند و یا ... ؟
نترسید از اینکه با رفتن شما، آخر الزمان به سر منزل مقصود نرسد. مملکت امام زمان (عج) خون میخواهد. خونی از جنس یاران صادق. شاید خون تازه شما، شریانهای حیات شجره طیبه را جانی تازه بخشد.
در این زمانه چه خفقانی عجیب دامان امام صادقیها را فرا گرفته است. های و هویمان برای نقد تکلیف مآبانه مشکلات مملکتمان بلند است اما دمی از تکلیف روشنی که جلویمان رقصان است نمیزنیم. خُب لابد تکلیف دیگری بر گردن خود متصوریم که در این موضع سکوت اختیار کردهایم. در پشت سنگر جهاد علمی و کاری قایم شدهایم تا از عذاب وجدانِ واقعیتِ تکلیف راحت باشیم.
مگر در موقعیت صلحیم که سنگر جهاد را رها کردهایم و راحت زندگیمان میکنیم. تنگه اُحُد را چرا رها کردهایم؟! یا باید در حلب، رقعه، موصل، تکریت و ... ادای دِین کنیم یا در سنگر علمی بگونهای مجاهدت کنیم تا بواسطه لبیک به ندای رهبرمان، عقبماندگی کشورمان جبران شود. چه تعداد از ما مجاهدت علمی را اینگونه تعریف کردهایم که یک لحظه غفلت به قیمت از دست دادن جانمان تمام شود؟ شاید این جبهه را هم به شوخی گرفتهایم؟! چه جالب است که ما به خودمان باور نداریم اما دشمن به ما باور دارد و میدان جهاد را جدی گرفته است.
فرقی نمیکند استاد باشی یا شاگرد، دانشجو باشی یا دانشآموخته، مدیر باشی یا کارمند، اسلام با کسی تعارف ندارد. میدان جنگ و جهاد حد وسط ندارد. یا در صف حقیم یا دشمن. میدان بازی که نیست تا در دسته تماشاچیها باشیم. اگر در عرصه علمی یا مسئولیت کاری مجاهد حقیم، پس کجاست آن خصائص جاهَدُوا فی سبیلِ الله؟!
شاید هنوز به این باور نرسیدهایم که دشمن دروازههای شهر را درنوردیده، به درون خانههای ما نفوذ کرده و در حال جمعآوری لشکر از میان اطرافیان ماست؟ شاید هنوز باور نداریم که دشمن در تدارک تاراج ایمان و اراده ماست و عافیت طلبی را برایمان به ارمغان آورده؟ راستی با جهاد نفس خود چه کردیم؟
بکوشیم و روزمان را بگونهای شب کنیم تا شرمنده شهدا نباشیم...