شب گذشته جمعی از دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) در منزل دانشجوی شهید محسن میشانی فرد از شهدای دانشگاه حضور یافتند.
شب گذشته جمعی از دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) در منزل دانشجوی شهید محسن میشانی فرد از شهدای دانشگاه حضور یافتند.
گزارش این دیدار را میتوانید در ادامه بخوانید:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
دیدار با خانواده ی شهید بزرگوار نادر میشانی فرد
شهید نادر میشانی فرد برادر بزرگتر ما امام صادقی ها بود که فقط معرفت و انسانیت را در درس خواندن و مدرک گرفتن نمیدید بلکه قایل بود که باید این علم هایی که یاد میگیریم و تا بحال گرفته ایم را به مقتضای حال و وظیفه ی الهی مورد استفاده قرار دهیم.
این چنین بود که هم قبل از دانشگاه و هم بعد از آمدن به دانشگاه با حضور خودش در جبهه حق علیه باطل با دشمنان خدا جنگید تا سرانجام در سال سوم دانشگاه امام صادق با دریافت مدرک الهی شهادت،به سمت استادی من و شما در آمد و تا قیامت به تربیت شاگردان حق محور می پردازد.
خوشا بحالش و به راهش!
امشب مفتخر شدیم که به منزل این شهید بزرگوار رفته و از زبان همسر محترم و فداکارشان شمّه ای از ماجرای زندگی عاشقانه و صمیمانه ی آن دو بزرگوار را گوش جان سپاریم.
اما در مسیر رفتن به خانه ی همسر شهید شنیدن خبر درگذشت مادر شهید که در همان ساعت رخ داده بود ما را شوکه کرد!
چقدر دلمان خواست تا مادرش نیز کمی بیشتر در قید حیات میماند تا پس از شنیدن تشرف ما به خانه ی شهیدش دوباره خوشحال شود و از ته قلب برایمان دعا می کرد اما الهی نحن رضا بقضائک و تسلیما لامرک...
هنگامی که به منزل شهید رسیدیم همسر ایشان و خانواده ی ارجمندشان به استقبال ما آمده و ما را به گرمی تحویل گرفتند که خود اسباب خجالت بیش از پیشمان شد. خجالتی که ناشی از کم کاری ما برای خانواده ی شهدا بود و مشاهده ی محبت بی چشم داشت خانواده ی شهید این احساس را در ما دو چندان می کرد.
همسر شهید از اخلاق مثال زدنی نادر می گفت.
از اینکه در طول سه سال زندگی که با هم داشتیم یک بار هم با هم دچار اختلاف و بگو مگو نشدیم. همیشه با هم احساس صمیمیت و هم دلی داشتیم. هیچ گاه راضی نبود که کوچکترین کاری را که شائبه ی ناراحتی من در آن باشد انجام دهد.
در کنار او برکت را در زندگی ام احساس می کردم.
دانشجو بود و رزمنده، از او انتظاری نداشتم اما یک بار که بعد از بازگشت به خانه متوجه شد که به دلیل صرفه جویی و قناعت در زندگی که سرلوحه ی خود قرار داده بودم، میوه ای برای خوردن نداریم احساس کرد که شاید از این وضع ناراحت شوم لذا بدون هیچ درنگی گفت الان میروم موتورم را میفروشم و برایت میوه میخرم!
میدانم که این کار را می کرد اما جلویش را گرفتم و گفتم این چه کاریه، راضی نیستم تو به موتورت احتیاج داری و من هم میوه نمیخواهم بعدا میخریم.
با اینکه به علت سینوزیت از اینکه در آب برود منع شده بود اما فداکارانه غواص شد و لباس غواصی بر تن کرد و پس از آموزش های لازم در عملیات کربلای 4 روحش را به خدا تقدیم کرد تا من و تو راهش را ادامه دهیم.
اما شهادتش را خانواده اش پس از 13 سال چشم انتظاری فهمیدند.
همسر شهید تمام این سال ها را با انتظاری توام با شوق بازگشت نادرش و اندوه ناشی از احتمال شهادتش سپری کرد اما سرانجام خدا با رساندن مژده ی شهادت همسرش او را به مدال همسر شهیدی مفتخر کرد و مأموریتی زینب وار برای او رقم زد.
او نیز پس از قطعی شدن شهادت نادرش جهت ادامه ی راه او و تربیت فرزندی مثل او ازدواج کرد و ثمره ی این ازدواج پسری به نام محمد حامد است که امید است با دعای مادرش سربازی برای امام زمان باشد و نور چشم پدر و مادرش.
از خانواده ی شهید نادر میشانی فرد متشکریم و برای مادر بزرگوار شهید که امشب از دنیا رفتند آرزوی مغفرت و رحمت خداوندی را داریم.
شادی روح شهید و مادر شهید الفاتحه مع الصلوات