دکتر مصباحالهدی باقریکنی در یادداشتی به بررسی نقش بی نظیر امام خمینی در تحولات دنیای کنونی پرداخته است.
به گزارش خبرنگار دانشجویی و فرهنگی، دکتر مصباحالهدی باقریکنی در یادداشتی به بررسی نقش بی نظیر امام خمینی در تحولات دنیای کنونی پرداخته است.
بی تردید، یکی از شخصیت های برجسته معاصر که نقش بی نظیری در تحولات دنیای کنونی داشته اند، امام خمینی(ره) است. ایشان که در دوره نوزادی یتیمی را تجربه کرده و پس از همان دوران ظلم را چشیده و ظلم ستیز بار آمده بودند، با ورود به حوزه علمیه قم و قرارگرفتن در مدار تربیت عارف بزرگ حضرت آیت الله شاهآبادی، به شاهراه کم نظیری برای فهم کامل، شامل و جامع از دین با خمیرمایه اخلاق، عرفان، فقه، فلسفه و کلام دست یافتند و در همان عنفوان جوانی کتاب اربعون حدیثا را با ژرفای نگاه یک متأله دنیا دیده به رشته تحریر درآوردند. آنگاه در مناسبات با حکومت و اجتماع،به رویکرد جدیدی در ارتباط سه گانه بین یک عالم و مرجع دینی، حاکمیت و حکمرانی سکولار(والبته در مقاطعی ضد دین) و بدنه اجتماع و توده های مردم دست یافتند.
این الگو نهایتا به شکل گیری نهضت اسلامی و بعد پیروزی انقلاب اسلامی و نهایتا تشکیل جمهوری اسلامی منجر شد. ایشان در ده سال پایانی عمر شریف و پرثمر و حاصل خود، نمونه ای منحصربه فرد از حضور یک فقیه جامع الشرایط در رأس یک حکومت در دوران غیبت را به منصه ظهور رساندند و تمام اجتهادات و استقصاءات فقهی و فکری خود از جایگاه ولی فقیه در اداره حکومت اسلامی را به مدلی عملی و عینی تبدیل کردند.
این موضع و مقام را اگر به همه مقطع پرحادثه و پرمسئله دهه اول انقلاب اضافه نمائیم، آنگاه این امامت و رهبری جنبه ای کاملا تألیفی و پر از نوآوری ها و پویایی های فقهی و مدیریتی(ولایتی) داشت و به عنوان الگوی حکمرانی نونگر شیعه عرضه شد.
در حقیقت، جدای از مسیری که امام در راه پیروزی انقلاب، راهبری نمودند، در دوره حکومت داری نیز فقاهت و ولایت را در اندازه های یک ولی و حاکم دینی، برای هدایت و حراست از مکتب، نظام و میهن ارائه کردند.
حال در بهمن 96 و در آستانه ورود به چهل سالگی انقلاب هستیم و حدودا بیست و نه سال از رحلت آن یگانه دوران می گذرد. سوال اینجاست: امام کجای سیاست و تدبیر ماست؟ امام کجای افق و چشم انداز ماست؟ امام کجای اولویت و معیار ماست؟ و دریک کلام، امام کجای زندگی ماست؟ دقیقا کجا؟
آن سالها در دهه 60، امام به جز در ماه مبارک رمضان، روزهای دوشنبه دیدار و سخنرانی داشتند. اقشار مختلف مردم مخاطب حرفهای ساده اما پُرمغز ایشان بودند و ایشان غالبا در بستر معارف دینی و اخلاقی، مسائل معاصر را پاسخ می دادند و شبهه ها را رفع می کردند و طریق را رهنمون می شدند و به ارشاد و هدایت جامعه می پرداختند.
در مقاطع مختلف، پیام و مکتوبات خاص داشتند که هر کدام مشعلی روشنگر و راه نما بود. از پیام در فتنه های بزرگ اول انقلاب گرفته تا منشور روحانیت و پیام برائت و بیانیه پذیرش قطعنامه و حتی وصیت نامه شریف ایشان، پر از در و گوهر درخشان است که در پیچیدگی مسیر و تعارض افکار و آراء -تا امروز روز هم-، مرشد و راهبر است.
اما باید دانست که برای برخی، امام، امام خوبیهاست و همین. امام یادهاست و همین. امام مهر و لطف است و همین. در حقیقت برای ایشان، امام، امام دیروز است و راه امروز و فردای ما، ربطی به ارشاد دیروز ندارد و انگشت اشاره ها، دیگر بُرد ندارد. امام را فقط باید در 14 خرداد بزرگ داشت و فاتحه خواند. رجوع به امام را ارتجاع می دانند و سرمشق گرفتن از امام را، غیرمطابق با اقتضائات زمانه.
هرچه می توانند برای امام صفت ردیف می کنند، اما چون به خلوت می روند، آن کار دیگر می کنند. امام را برای تأیید خود می خواهند و نه برای تنویر راه و طریق تا به آنچه می کنند، مُهرِ تصدیق بزنند!
نه تنها کلیت اندیشه امام و منظومه جهان بینی ایشان را نمی فهمند و نفهمیده اند، بلکه جملات قصار ایشان که پر از درس آموزی برای کودکان دبستانی نیز می باشد را، صم بکم عمی شده اند.
➖انگار این امام نبود که می فرمود: «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند»،
➖انگار یادشان رفته که می گفت: «من یک موی کوخ نشینان را به کاخ نشینان نمی دهم، تازه اگر کاخ نشینان لایق مقایسه با کوخ نشینان باشند»،
➖انگار فراموش شد که قرار نبود «انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیافتد»،
➖انگار حجابی ایجاد شده که فریاد: «اجازه نمی دهیم کسی در مقدرات مملکت مان دخالت کند» شنیده شود،
➖انگار حوصله شنیدن اینکه «شما اگر از اول جلوی فساد را نگیرید، معلوم نیست که به وضع سابق منتهی نشود» را ندارند،
➖انگار «تمام مفاسد روحانی و اخلاقی و اعمالی، از حب دنیا و غفلت از حق تعالی و آخرت است» مخاطب دیگری دارد و متوجه ما نیست،
➖انگار به گوششان «با زندگی اشرافی و مصرفی نمی توان ارزش های انسانی-اسلامی را حفظ کرد» نخورده است،
➖ و گویا اصلا امام را با این معرفت نمی شناسند: «این "من" را اگر انسان زیرپا گذاشت، «او» شد، اصلاح می کند همه چیز را. گاهی علم توحید انسان را به جهنم می فرستد، گاهی علم عرفان انسان را به جهنم می فرستد. گاهی علم فقه، انسان را به جهنم می فرستد. گاهی علم اخلاق، انسان را به جهنم می فرستد. با علم درست نمی شود. تزکیه می خواهد. علم توحید هم اگر برای غیرخدا باشد از حجب ظلمانی است. خدا نکند انسان پیش از آنکه خود را بسازد، جامعه به او روی آورد ودر میان مردم نفوذ و شخصیتی پیدا کند».
تازه، این مشتی بود نمونه خروار. امروز، امام نه تنها غایب از نظر که غایب از حضور «تدبیر» کارگزاران و «امید» به فرداهاست. امروز، امام، گوشه نشین که نه، پشت_پرده های مستوری کسانی است که گنجشک را به اسم قناری رنگ می کنند و قصه های هزار و یک شب می بافند و به دور از اندیشه آن روح بلند و متعالی، برای خود حجت می بافند و توجیه می فروشند.
امروز، امام غایب از نظرهاست و فقط دلخوشیم به اینکه روح کلام و جان اندیشه اش را در راهبری و ولایت خمینی دوران، خامنه ای عزیز می بینیم و می شنویم و می چشیم.
دلخوشیم به اینکه ولی و قائدمان یک تنه، بار انتقال اندیشه و مرام امام را به دوش می کشند و بر قلب و جعل های تحریفی می تازند و می خروشند.
و البته دلخوشیم به جوانان پاک اندیشی که به دور از همه هیاهوی اهل سیاست و تدبیر، و به دور از غوغای غوغاسالاران، امام را با همه طهارت و پاکیزگی نفس و روح از درون می جویند و با روشنگری مرشد زمان، دل شان را به عظمتی که خمینی کبیر برایشان آفرید، محکم و قرص و استوار می دارند و سخت باور دارند که خامنهای، خمینی دیگر است...