20 آذر سالروز شهادت شهید محراب، آیتالله عبدالحسین دستغیب است که در سال 1360 هنگام رفتن به نماز جمعه شیراز به شهادت رسید.
به گزارش خبرنگار معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشگاه امام صادق علیهالسلام، 20 آذر سالروز شهادت شهید محراب، آیتالله عبدالحسین دستغیب است که در سال 1360 هنگام رفتن به نماز جمعه شیراز به شهادت رسید.
سید عبدالحسین دستغیب شیرازی (۱۲۹۲-۱۳۶۰ش) در ۱۰ محرم ۱۳۳۲ق (۱۸ آذر ۱۲۹۲ش) در خانوادهای روحانی در شیراز به دنیا آمد. خاندان دستغیب از سادات حسینی هستند که آنها را سادات حسنی حسینی نیز گفتهاند. پدرش محمدتقی و پدربزرگش سید هدایت الله از علما و مجتهدان استان فارس بودند. شهرت ایشان بیشتر به سبب درس اخلاق و کتابهای فراوان اخلاقی او است. کتابهای گناهان کبیره، قلب سلیم و داستانهای شگفت از جمله آثار ایشان است.
شهید دستغیب در مبارزات انقلاب اسلامی نقش فعالی داشت. وی که خطیب مسجد جامع عتیق بود، طی چند دهه فعالیتش در پیش از انقلاب اسلامی، از اوضاع اجتماعی ایران و رواج مظاهر غیردینی در کشور انتقاد میکرد. او پس از آغاز برنامه انقلاب سفید در اوایل دهه ۱۳۴۰ش، به پیروی از علما و مراجع تقلید به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی اعتراض کرد. اعتراض به حکومت پهلوی در به رسمیت شناختن اسرائیل نیز یکی دیگر از مخالفتهای او بود. مواضع انقلابی ایشان موجب گردید که چند بار دستگیر و زندانی شود. ساواک در ۱۳۵۲ش شهید دستغیب را به سبب ایراد سخنرانیهای تند ممنوع المنبر کرد. مخالفت وی با برگزاری مراسم جشن هنر شیراز در ۱۳۵۶ و واکنش تند او به مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات در ۱۹ دی ۱۳۵۶، نمونهای از مواضع وی است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در بهمن ۱۳۵۷، امام خمینی به درخواست اهالی شیراز، آیتالله دستغیب را به سِمت امامت جمعه آن شهر منصوب کرد. افزون بر آن، وی نماینده امام در استان فارس و نیز نماینده مردم فارس در مجلس خبرگان قانون اساسی بود. ایشان در آذر ۱۳۶۰ش، پس از اقامه نماز جمعه در یک حمله تروریستی انتحاری توسط یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق مشهور به منافقین به شهادت رسید وسومین شهید محراب نام گرفت.
حضرت آیتالله شهید دستغیب با مرحوم آیتالله آقای حاج شیخ حسنعلی نجابت از دوران نوجوانی آشنا بود و آمد و رفت داشتند و از لحاظ خانوادگی به هم مربوط بودند. آیتالله نجابت برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مشرّف میشوند و پس از مدتی با مرحوم آیتالله علامه سید علی آقا قاضی که از عرفای بزرگ بودند آشنا شده ضمن تحصیل علوم دینیه از معانی عرفان آگاه گشته دلباخته مرحوم قاضی میشوند.
معرفی شهید دستغیب (ره) از زبان آیتالله نجابت شیرازی(ره)
آیتالله نجابت شهید دستغیب را چنین معرفی نمودهاند: برای جوان (شهید دستغیب) اینکه نان جو و روغن زیتون بخورد و هفتهای یکبار هم بیشتر گوشت نخورد، خیلی زحمت دارد. دائما مواظب نفس خود بود که با مومنان سرکشی نکند، تا چه رسد به علما و مراجع تقلید. آیتالله دستغیب از همان اول با «حاج سید علی رضا» و بعد با مرحوم «میرزا علی اکبر ارسنجانی» و بعد در نجف اشرف با آقا شیخ «محمد کاظم شیرازی» و بعد با «حاج میرزا علی آقا قاضی» که هم اول عالم نجف اشرف و هم اول خداشناس بودند رابطه داشت. شهید دستغیب یقین پیدا کرده بود که اساس مذهب تبعیت از اولیالامر است. لذا پس از فرمان امام خمینی که باید مردم بسیج شوند، ایشان ارتش و سپاه و بسیج را جُند حضرت ولیعصر(عج) و امام خمینی را نائب حضرت ولیعصر(عج) میدانست. بنده مطمئن هستم که ایشان فاصلهای بین این بسیجیان و اصحاب بدر نمیدانست، چرا که چشم اصحاب بدر در چشم حضرت خاتمالانبیاء میافتاد و غمها از دلشان میرفت در حالیکه این بزرگواران سالی یک دفعه هم نمیتوانستند امام را ببینند. میگفت: اینها برترند چرا که با آنکه پهلوی حضرت نیستند ولی فدای اسلام و معصومند.
عبارت شهید دستغیب درباره امام خمینی (ره)
شهید دستغیب، خالص و به تمام معنی مبلغ امام خمینی (ره) بود و این تبلیغ را موجب ترقی خودشان میدانست. گرایش ایشان نسبت به حضرت امام خمینی بیشتر از مردم عادی بود، یعنی ایشان را علاوه بر اجتهاد و مرجع تقلید بودن، ولی خداوند میدانستند. این شهید بزرگوار میفرمود: آقای خمینی سیرهای خودش را تمام کرده و فعلا از طرف حضرت احدیت و حضرت ولی عصر(عج) به اصلاح جامعه و مسلمین بالاخص اصلاح ایرانیان مامور است.
شهید دستغیب در نگاه امام خمینی (ره)
امام خمینی به مناسبت یادنامه شهید دستغیب متن زیر را مرقوم فرمودهاند:
بسماللهالرحمنالرحیم
پیشنهاد شد که در رابطه با یادواره شهید معظم حجت الاسلام و المسلمین مرحوم آقای حاج سید عبد الحسین دستغیب - قدس سره- کلمهای بنویسم.
یاد این شهید در دل عاشقان فضیلت و ملت وفادار ایران زنده است. مسجد و محراب و منبر شیراز نغمه ملکوتی این شهید راه اسلام را از یاد نمیبرند. درسهای انسانساز ایشان که در قلب انسانهای متعهد غوغا برپا میکرد جاویدان است. دستغیب به دستِ غیبنشینان ملکوت سپرده شد و در آغوش رفیق اعلی آرمید. او نمرده؛ که زندگانی جاوید در جرگه پردهنشینان قدس و عاشقان لقاء اللَّه یافت. از خدا بیخبرانی که همت بر قتل این رهبران فضیلت و رهروان به سوی محبوب گماشتند با فضیلت و حقطلبی مخالفند. اینان گمان میکنند با این حرکات غیر انسانی مذبوحانه در صف عاشقان شهادت و سوختگان در راه پیوستن به لقاء اللَّه شکافی پیدا میشود. اینان طعم ایمان به غیب و عشق به محبوب را نچشیده و شبپرگانی هستند که از وصل آفتاب گریزانند؛ و مردگانی هستند به صورت زندگان که با اعمال وحشیانه خود میخواهند سد راه حقیقت کنند و اسلام عزیز را به خیال فاسد خود به تباهی کشند. خداوند قادر، اسلام بزرگ را فرو فرستاده و حفظ و نگهبانی آن را تضمین فرموده است. از خداوند تعالی رحمت برای شهیدان، خصوصاً این شهید معلم اخلاق و مُهذِّب نفوس خواستار، و برای بازماندگانشان صبر و اجر مسألت مینمایم. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.
هشتم ربیع الاول 1402/ 14 دی ماه 60- روح اللَّه الموسوی الخمینی
شهید دستغیب در کلام مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای در توصیف شخصیت شهید دستغیب نکات بسیاری را ذکر کردهاند؛ یکی از این توصیفات به این شکل است: آن معنویتی که شخصیتی مثل شهید بزرگوار مرحوم آیت اللَّه دستغیب مظهر آن معنویت بود، از این خانواده و از این مرکز فیاضِ تمام نشدنی اهل بیت (علیهم السّلام) سرچشمه گرفته است. این عمق انگیزه دینی را نشان میدهد. این نورانیت، شخصیتی مثل شهید دستغیب می سازد و می پروراند و نفَس گرم آن شهید عزیز، در این منطقه این همه دل جوان و جوینده را شیدای معنویت می کند؛ دل های جوانی که از همان روزهای اول به میدان های جنگ رفتند.13/02/1387
خواب بشارتآفرین، قبل از شهادت
فرزند آیتالله دستغیب شب قبل از شهادت ایشان را چنین نقل کرده است: نیمههای شب بود که پیش از موعد که برای تهجد از خواب برمیخواست، ناگهان سراسیمه از بستر بلند شد و زانوها را بلند کرده و نشست. دستهایش را بر پیشانی نهاد و مرتبا «لاحول و لا قوة الا بالله» میگفت. حالتش از یک خواب هولناک خبر میداد، اما سخن مرا که شما را چه میشود آیا آب میخواهید؟ چیزی دیگر میخواهید؟ پاسخ نمیداد. اصرارم زیاد شد، فرمود: امروز دیگر جز با اشاره با شما سخن نمیگویم. آنگاه کمی دراز کشید و برای تهجد طبق معمول برخاست. آخرین دقایق، هنگامی که از پلکان منزل جهت بیرون رفتن پائین آمد، دست چپ را به سینه اشاره کرد و سپس رو به آسمان بلند نمود، بدین ترتیب خداحافظی کرد. آن وقت من نفهمیدم با اشاره چه گفت، اما لحظاتی بعد صدای انفجار از معنی این اشاره پرده برداشت، یعنی من هم پرواز نمودم و به ملکوت اعلا رفتم.
ماجرای کیسهای که به دنبال کفن رفت
در ابتدای کتاب بهشت جاودان شهید دستغیب آمده که همسرشان بعد از شهادت میگوید: هنگامی که خلعتی (کفن) ایشان را بیرون آوردم، در میان پارچههای کفن، کیسهای دوخته شده از پارچه سفید یافتم، متحیر شدم این دیگر برای چیست؟ آن را کنار گذاشتم و بقیه تکهها و پارچهها را دادم.
یک هفته گذشت، اربعین حسینی (هفتم شهدای جمعه خونین شیراز) بود، قضیه خوابهایی که شب پیش از روز هفتم شهادتشان دیده شده بود که پارههای بدن آقا هنوز لای دیوارها و پشت بامها و بر سر درختهای خانههای مجاور باقیمانده است. وقتی معلوم شد این خوابها درست است هیاهویی در شهر افتاد. گوشتها را جمع آوری نمودند و از من کیسهای جهت جا دادن آن خواستند.
فورا به یاد آن کیسه همراه خلعتی افتادم، رفتم و آن را آوردم و به بعضی از بستگان دادم و جریان را گفتم؛ که آقا از پیش این کیسه را جز کفنی خود به حساب آورده و از قبل تهیه کرده است. گویا به ایشان الهام شده بود که برای تکه پارههای باقیمانده بدنشان کیسه مخصوص لازم است. شب هنگام (شب جمعه بعد از اربعین) با حضور دستههای عزاداری، پایین قبر را شکافتند و کیسه مزبور را دفن کردند.